loading...
دل نوشته های دختر کارمند
دختر کارمند بازدید : 50 پنجشنبه 17 بهمن 1392 نظرات (2)

چنار

عشقم عزیزم نفسم وجودم عمرم

عزیزتر از جونم

دلیل نفس کشیدنم

دلیل زنده بودنم

من تورو از خودم بیشتر دوس دارم

اول خدا بعدش شما

چنار

قبل ازین

معنی دوس داشتن

نمیدونستم

چنار من با تو فهمیدم

چنار باور کن دوست دارم

ای کاش میشد نوشته های دلمو بخونی

ببینی دلم، دل پاره پاره ام چقدر برای شما بی تابی میکنه

چنار من اگه انقدر دوست دارم تقصیری ندارم

تقصیر دلمه

دلم آروم نمیشه

دلم مثه دریای ناآروم میمونه دریای خروشان

چنار پیشم بیا ببین این دل چه حرفا داره

چنار زندگی بدون شما برای من محاله

چنار درکم کن

چناااار

امروز پنشنبه بود سرکار نرفتم

ظهری رفتم کلاس نقاشی،تعداد هنرجو زیاد بود منم حوصله نقاشی نداشتم یه خورده کلاس بودم بعدش رفتم انقلاب یه خورده وسیله نقاشی گرفتم و رفتم خونه



دختر کارمند بازدید : 43 پنجشنبه 10 بهمن 1392 نظرات (0)

روز قبلش با یکی از همکارام که تو ساختمون دیگس قرار گذاشته بودیم که همو پنشنبه ببینیم اما من کنسلش کرده بود تا برم اداره از طرفی حالو حوصله سرکار نداشتم چون اون پنشبه ها میره اداره منم بخاطرش پنشنبه ها میرم الان دو سه هفته ای میشه از کلاس نقاشیم افتادم حالا امیدوارم آخرش نتیجه بخش باشه.

ساعت نه و خورده ای بود رسیدم اداره مشغول کار بودم تا اینکه یه لحظه چنار دیدم پشت در شیشه ای وایساده بود داشت نگام میکرد چند لحظه بعدش اومد توو سالن، از جلوی من میخواس رد شه ننگاهمون به هم افتاد و سلام کردیم بعدش رفت به بقیه همکارا سلام کرد البته چند نفر بیشتر نبودن توو اون طبقه واسه اینکه پنشنبس همکارا خونه میمونن وقتی داشت میرفت بهش گفتم خوش اومدین.

ناهارمو با بچه ها خوردم میتونستم ناهارمو بگیرم و ببرم خونه اما من میخواستم اضافه بمونم تا اون بیاد حرف دلشو بزنه تعداد همکارا کم بود راحت میشد صحبت کرد بدون مزاحماااا

یواش یواش همون چند نفر هم که بودن رفتن تنها توو اون طبقه من بودم و یکی دیگه که اونوره سالن بود سرگرم کارای خودش.شکلات و شیرینی که خودم درست کرده بودم و میوه رو حاضر کردم وقتی که چنار میاد بتونم ازش پذیرایی کنم.میزمو مرتب کردم...

انتظاره چنار میکشیدم پیش خودم میگفتم الان دیگه میاد الان دیگه میاد یه خورده دیگه صبر کن ... به ساعت نگاه میکردم رمان میخوندم  اما فکرم پیش چنار بودتصور میکردم میاد پیشم اون حرفایی که منتظر شنیدنشم بهم میگه از آقا چنار خبری نشد که نشد رفتم طبقشون یه راست رفتم پیششداشت با آقای ح پرونده هارو مرتب میکرد  گفتم: خوب هستین خسه نباشین چند تا از همکارا هم اونوره سالن بودن ضایع بودش اگه به اونا سلام نمیکردم پس رفتم اونوره سالن به اونا هم سلام دادم و رفتم طبقه خودمون

با خودم گفتم پس الان متوجه هستش من تا الان اداره موندم منتظرشم میفهمه میاد پیشم اما خبری نشد که نشد ثانیه ها دقیقه ها لحظه ها میگذشتن

خودمو با خوندن رمان سرگرم کرده بودم رو کاغذی اسم خودمو چنار کنار هم میذاشتم

آقا چنار تاج سر ما افتخار نداد تا باهاشون هم کلام بشیم نیومد پیشم ساعت سه بد از ظهر بودش بازم نیومد این خیلی بود من تا اوون وقت ظهر انتظار اومدنشو میکشیدم

احساسات پاک و لطیفم جریحه دار شده بود منتظر کوچکترین جرقه بود تا ...

خیلی برام دردناک بود

 

تا اوون وقت روز من واسه چی اونجا وایساده بودم

یعنی متوجه نمیشی آقا چنار یعنی متوجه نمیشی

واسه چی اومدم طبقه شما

من انتظار کی میکشیدم

دلیل اضافه وایسادنم چی بود آقا چنار

واسه چی اومدم طبقه بالا پیشت

منظورم چی بود!!!

یعنی متوجه نمیشی!!!

آقا چنار شما با این سابقه کاری که داری با تجربه هستی یعنی متوجه نشدی!!!

نگو متوجه نشدی که باورم نمیشه!!!

آقا چنار میتونستم پنشنبه نیام سرکار ،گفتم امروز اداره خلوته میتونیم حرفای دلتو بزنی ...ببین خودت نخواستی امروز بهترین زمان بود فقط یادت باشه من سعیمو کردم اما خودت نخواستی

میتونستی اما نخواستی

همون ساعت سه بود با این حالو روز مریضم گلودردم،نای حرف زدن نداشتم ممیخواستم با صدای بلند گریه کنم ازینکه

نمیدونم نمیدونم چرا چنار با من اینطوری میکنه .رفتم پیشش  چنار مشغول کارای خودش و بی تفاوت ازینکه یکی طبقه پایی انتظارشو میکشه .بهش گفتم اوون صدورا بدین یکی دیگه بزنه گفتش کدوم صدور گفتم ... گفتش مگه شما هم انجام میدین!!! بهش گفتم: آره،بدین یکی دیگه انجام بده گفتش باشه با حالت طنز.چنار بی تفاوت و سرد درحالیکه من ناراحت و غمگین بودم. میخواستم زیر گریه بزنم ازینکه جلوی اون نمیتونستم احساستمو کنترل کنم صدام میلرزید احساس  خجالت میکردم  بهش گفتم خداحافظ و رفتم

چنار  منو به تمسخر گرفت منو بازیچه خودش کرد تا خود خونه خودخوری کردم رفتم اتاقم همینکه رو تختم دراز کشیدم خوابم برد الانم دارم تایپ میکنم خیلی ناراحتم اعصابم خورده

نمیخوام نگام به نگاش بیفته نمیخوام صداشو بشنوم نمیخوام توو اداره چیزی ازش بشنوم نمیخوام اسمی ازش جلوی من زده بشه

نمیخوام

نمیخوام

نمیخوام

میدونم برنامه شنبش چیه، درست مثه همیشه، چند بار بیاد طبقه ما سر بزنه خودشو ناز کنه برام هی بیاد بالا سرم، هر موقع اومدم فراموشش کردم همین کار کرده، این ترفندش، با دست پیش میکشه با پا پس

خسته شدم ازین وضع

ولی خب ازین نظر مطمئن شدم من سهم خودممو ادا کردم حالا اون نخواسته تقصیر خودشه من چی کار کنم اون نخواسته ، خب اون منو نخواست اوکی این مشکلی نداره منم تورو نمیخوام دیگه فراموشت میکنم بیا و ببین

شنبه هم اداره نمیرم میمونم خونه استراحت میکنم میخوام ببینم آقا چنار شنبه چیکار میکنی من نیستم میخوای چیکار کنی

شنبه خودت تنها بمون و حالشو ببر

آقا چنار کوه به کوه نمیرسه آدم به آدم میرسه

هیچ اشکال نداره منم خدایی دارم

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 19
  • کل نظرات : 14
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 25
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 26
  • بازدید ماه : 29
  • بازدید سال : 58
  • بازدید کلی : 4,040
  • کدهای اختصاصی

    هدایت به بالا

    کد هدایت به بالا