loading...
دل نوشته های دختر کارمند
دختر کارمند بازدید : 44 سه شنبه 15 بهمن 1392 نظرات (0)

نمیدونم چم شده!!!

پیش خودم میگم کاش اینطور علاقه مند نمیشدم بهش

نمیتونم درست تصمیم بگیرم فکر کنم

احساس ضعف میکنم احساس عجز ناتوانی

سابقه نداشته این وضعیت

خدایا چرا اینطور شدم من!!!

قبلا منطقی تصمیم میگرفتم رفتار میکردم

الان میرم ادره آهنگ گوش میدم....

امروز در خلوت و آرامش نشسته بودم چایی توو دستم بود از پشت پنجره به نعمت زیبای خدا،به بارش برف نگاه میکردم

ساعت سه اینطورا بود یه مورد خاص غیرقابل پییش بینی اتفاق افتاد

امر خیرخجالتلبخندخواستگار

توو این جور مواقع آدم میمونه چی بگه!!!

اگه فکر میکنین چنار بهم پیشنهاد داده سخت در اشتباهین

همه میان ازم خواشتگاری میکنن جز اون

من تنها به چنار بله میگم

تا الان چن تا خواستگار بخاطر اون رد کردم

چنار ای کاش متوجه میشدی

اگه اونارو قبول میکردم االان اینجا نبودم

من فقط چنار خودمو میخوام

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 19
  • کل نظرات : 14
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 20
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 21
  • بازدید ماه : 24
  • بازدید سال : 53
  • بازدید کلی : 4,035
  • کدهای اختصاصی

    هدایت به بالا

    کد هدایت به بالا